مقاله آثار فقهى سيد مرتضى علم الهدى
(1) الناصريات
كتاب الناصريات مشتمل بر 207 مساله فقهى است. هرچنددر پايان كتاب چندمساله اعتقادى نيز آمده است.((170)) سيد مرتضى آن را درمقام شرح و نقد و تسديد فقه جد مادرى خود حسناطروش،معروف به ناصركبير،صاحب ديلم و طبرستان تاليف كرده است.((171)) اين كتاب يك بار درسال 1276ه.ق. درضمن الجوامع الفقهيه درايران چاپ شد و اخيرادرسال 1417ه.ق. توسط مركز البحوث والدراسات العلميه وابسته به مجمع جهانىتقريب بين مذاهب اسلامى تحقيق و دريك مجلد به چاپ رسيده است. منبعى كه دراينمباحث برآن اعتماد نموده ايم،همين چاپ است. از ذكر اسامى كتاب هاى مسائل الخلاف((172))، مسائل اصول الفقه((173)) العدد((174)) وتنزيهالانبياء((175)) دراينكتاب بر مىآيد كه الناصريات بعد از آنهاتاليف شده است. سيد دراين كتاب ضمن بيان مسائل فقه جد خود ناصركبير،نظريات خويش و اماميه ونيزديگر فقهاى عامه را آورده و برمذهب خود استدلال كرده است. كتاب مشتمل بربيشترابواب فقه است هرچند درهرباب به مهم ترين مسائل پرداخته است. عناوين ابواب وموضوعات كلى كتاب به ترتيب زير است: كتاب الطهاره،64 مسالهكتاب الصلاه،50 مساله كتاب الزكاه،11 مسالهكتابالصوم،10 مسالهكتاب الحج،12 مساله كتاب النكاح،13 مسالهكتاب الطلاق،11مسالهكتاب الشفعه،3 مسالهكتاب الرهن،2 مسالهكتاب الغصب ،3 مسالهكتاب الديات،4 مسالهكتاب الايمان،1 مسالهكتاب الفرائض،8 مسالهكتاب القضا،1 مسالهمسائل متفرقه،9 مسالهدر خصوص مذهب فقهى ناصر كبير(حسن اطروش) جد اعلاى مادرى سيد مرتضى،اقوال مختلف است.مولف كتاب ادب المرتضى مىگويد: او اگرچه معروف به زيدى بودن است ليكن بسيارى از علماى شيعه وى را شيعهاثنىعشرى مىدانند.اما تا آن جا كه من از اين كتاب فهميدم اطروش شيعه دوازدهامامى نبوده و در بخش عظيمى از فقه خود و نيز در بسيارى از مسائل اعتقادى، مخالفشيعه دوازده امامى بوده است. به عنوان نمونه ناصر گفته است: هرگاه امام دربرخىاحكامش خطا يا نسيان كند، امامتش فاسد نمىشود. سيد گفته است: اين مساله در مذهب ما صحيح نيست چون ما معتقديم كه امام بايد از هرلغزش و خطايى معصوم باشد. اهميت اين ك((176))تاب از نظر تاريخى نشان دهنده مذهب و دعوت ناصر درمنطقهديلم است.((177)) هرچند سيد به زمان ناصر نزديك تر بوده و بهتر مىتوانسته مقصود او را دريافت كند، امااين احتمال نيز وجود دارد كه منظور ناصر از امام، امام حاكم و متصدى امور مسلماناندرعصر غيبت باشد كه لازم نيست معصوم باشد و با چنين فرضى براى خود حكم مناسبمىنمايد. اما به هرحال تفاوت چشمگير برخى اقوال ناصر با راى اماميه البته دردوران سيدمرتضى ونيز قرائن و شواهد تاريخى موجود، زيدى بودن ناصر را تاييد مىكند ولىسيد درمقدمهكتاب از او و پدران و فرزندان اوبه نيكى ياد كرده و به خاطر ناصر كبير برخود و نسبشمىبالد و مىگويد: الناصر كماتراه من ارومتى، و غصن من اغصان دوحتى،وهذا نسب عريق فى الفضلوالنجابه والرئاسه.((178))
انگيزه و هدف تاليفازمقدمه كتاب برمى آيد كه مولف اين كتاب را دراجابت درخواست يكى ازنزديكان يا آشنايانش تاليف نموده است. چنان كه مىفرمايد: فان المسائل المنتزعه من فقه الناصر(ره)وصلت، وتاملتها، واجبت المسوول منشرحها، وبيان وجوهها وذكرمن يوافق ويخالف فيها.((179)) آنچه باعث شده،درخواست شرح مسائل فقه ناصر و استدلال برآن از سوىدرخواست كننده مطرح گردد، معلوم نيست مگر آن كه از بعضى قرائن اين احتمال به ذهنمىآيدكه درخواست كننده نيز يكى از فقهاى مكتب ناصر كبير بوده و به واسطهفقاهت وزعامت سيد و احاطه او برمذاهب و ديگر به خاطر قرابت نسبى سيد با ناصر،اين كار را از او تقاضا نموده است. سيد مىفرمايد:فان المسائل المنتزعه من فقهالناصر(ره) وصلت يعنى اين مسائل بهدسترسيد پس ابتدا در دسترس او نبوده و درخواست كننده آنهارا فرستاده چون بعد از آنمىگويد:وتاملتها ازهمه اين تعابير بهذهن مىآيد بدين نحو مسائل به دستسيد رسيده وتاآن زمان، به آنها دسترسى نداشته و با آنها آشنا نبوده است. بالاخره آنچه از سيد درخواست شده،عبارت است از: شرح كلام ناصر(ره) و بيان وجوه وادله آن و نيز ذكر موافقان و مخالفان و ادله آنان. سيد نيز به اين درخواست جامه عمل پوشانيده و از آن استقبال مىكند و بر اساسمسلكخويش، اين مسائل را شرح و بسط مىدهد.
شيوه عرضه مباحث فقهى و مبانى فقاهت سيد مرتضىاسلوب كلى اين كتاب علم الخلافاست به طورى كه اقوال مختلف فقهاى فركق اسلامى را درهرمساله مطرح مىنمايد و بااستدلال برقول مختار، به احتجاج باديگر اقوال مىپردازد. درخور توجه است كه متن هرمساله،قول ناصر جد مادرى سيد و يكى از بزرگانفقهاى زيديه است و به همين وسيله راى فرقه زيديه نيز دركنار ديگر اقوال مطرحمىگردد. طرح كلى عمليات فقهى و مباحث ذيل هرمساله به ترتيب زير است: 1.بيان قول ناصر و قول مختار سيد. 2. نقل اقوال بيشتر فقهاى اماميه اعم از موافق و مخالف. 3.نقل قول مخالفان از اماميه اگر وجود داشته باشد. 4. استدلال برقول مختار،بايك يا تعدادى از ادله اجماع،ظواهر،آيات، اخبار وقواعد عقلىولفظى. 5 .احتجاج با قول مخالف و نقل ادله و مناقشات آنها و نقض آن، بايك يا تعدادى از روشهاى زير: الف) اصول مورد قبول مخالف. ب) تخصيص ادله مخالف. ج) درتعارض نهادن ادله مخالف باديگر ادله آنها. د ) تاويل و تفسير آيات و اخبار مورد تمسك مخالف.
تفصيل مطالب
يك -بعداز بيان قول ناصر و طرح مساله فقهى، به بيان نظر مختار كه عمدتاآن را منسوب به اماميه مىكند ، مىپردازد و صحت و سقم قول ناصر و قول صحيحنزد اماميه را بيان مىكند. چنانچه درتمام يا جزئى از يك مساله، قول اماميه برخلاف ديدگاه ناصر باشد، مولف قولاماميه را درچنين عباراتى گويا و با تفكيك جوانب مختلف حكم يا موضوع،بيان مىنمايد. دربعضى مسائل نيز كه ديدگاه اماميه موافق با ناصر است، اگر مساله نياز بهتوضيح و تفسيربيشترى داشته باشد بعد از تصريح به آن كه آن قول نزد اماميه صحيح است براساس عبارتها و تعابير رايج درفقه اماميه و توضيح و تفصيل بيشتر، بار ديگر حكم و موضوع را بيانمىكند((180)) و چنانچه حكم مساله عام بوده و براى طرح راى مختار نياز به تفصيلبيشتر باشد، نظر مختار را ضمن بيان فروع مختلفمساله بيان مىكند چون دراين موارداماميه به طور مطلق و عام موافق با قول ناصر نبوده اند.((181)) بنابر اين سيد تنها نظريات مخالف با اماميه ناصر را شرح و بسط نداده بلكه درمورد نظرياتمورد وفاق هم گاه توضيح داده است.((182))
دو -نقل اقوال فقهاى عامه: مولف به نقل نظريات فقهى عامه اهتمام زيادى دارد به طورى كهدريك مساله حتى تاچندين قول و محل خلاف را گاه با ذكر سند وراوى آن قول برمىشمارد و موافقان و مخالفان با اماميه را مىشناساند.البته معمولاابتدا قول موافق و بعد قولمخالف را بيان مىكند. گاهى نسبت يك راى را به فقيهى تكذيب مىكند و بعد راى و نظر صحيح آن فقيه سنى رابيان مىكند.((183)) اين حاكى از احاطه كامل او به فقه عامه و انظار آنها است.
سه – بيان مخالفت هاى فقهاى اماميه: اگردرمساله اى برخى فقهاى اماميه بر خلافنظرمختار سيد كه البته هميشه آن را مجمع عليه و منسوب به اماميه برمىشمارد پيش رفتهباشند، سيد قول خلاف آنها را نيز بيان مىكند. اين نقل قول از اماميه گاهى فقط بيان آن قول است بدون هيچ گونه ابراز عقيده اىراجع بهآن((184)) و يا اين كه همراه آن تصريح به غير معتبر و شاذ بودن آن قولنيز مىكند((185)) و درمواردى هم بررد آن، دليل اقام((186))ه مىنمايد و يا رد آن را بهكتبديگر ارجاع مىدهد.((187)) برخى از عبارات او دراين زمينه بدين قرار است: 1.درمساله 42 ازناصر اين طور نقل مىكند:يجزى فى الوضوء و الغسل مااصاب البدنمنالماء ولومثل الدهن، بعد مىگويد:قد روى اصحابنا عن ائمتهم عليهم السلام مثل هذا اللفظبعينه ولى بعد از آن با قول ناصر واصحاب مخالفت مىكند: والذى يجب ان يعول عليه ان اللّه تعالى امر فى الجنابه بالاغتسال، وفى الطهارهالصغرىبغسل الوجه واليدين،فيجب ان يفعل المتطهر من الجنابه والمتوضىء مايسمى غسلا،ولايقتصر على مايسمى مسحا ولايبلغ الغسل.((188)) در اين جا قول اصحاب را قبول نكرده و در وضو و غسل مجرد اصابت آب را كافى نمىداندبلكه صدق غسل را لازم مىشمارد. درخور توجه است كه دراين مساله برخلاف ديگر مسائل براى اثبات نظريهخويش،هيچگونه تمسكى به اجماع نمىكند بلكه به همين استدلال فوق و نيز تاويل اخبارشيعه و اصحاب بسنده مىكند. 2. درمساله 44(غسل احرام) مىگويد: الصحيح عندى ان غسل الاحرام سنه، لكنها موكده غايه التاكيد،فلهذا اشتبه الامرفيها علىاكثر اصحابنا، و اعتقدوا ان غسل الاحرام واجب، لقوه ما ورد فى تاكيده.((189)) 3. درمساله وجوب يا استحباب اذان مىفرمايد:قد اختلف قول اصحابنا فى الاذان بعد قولاصحاب موافق با قول مختار ونيز قول مخالف را كه اذان و اقامه رابرمردان واجب مىداندنقل مىكند.((190)) سيد دراستدلال برقول مختار با عباراتى نظيردليلنا به بيان ادله نظريه خود كهآن را به فقهاىاماميه نيز منسوب نموده، مىپردازد. شيوه عملكرد سيد در استدلال و نيز احتجاج ورددليل مخالف بسيار قابل تامل است. نظم و هماهنگى خاصى درطرح ادله و مناقشات حاكم است. همين طور روش سيددراعتماد به ظواهر آيات و اصول عقليه و عمليه كه عمده ادله ايشان را تشكيل مىدهند،عظمت فقاهت او را تبيين مىكند. در اين جا آنچه را كه عموما دراستدلال ها به عنوان دليل به آن تمسك گرديده،مىآوريم بااين توضيح كه همان ترتيب متخذ دراستدلال ها نيز دردرج آنها لحاظ مىشود:
1. اجماع
ازآن به الاجماع المتقدم ذكره يا غير آن تعبير مىكند و كمتر مساله اى پيش مىآيدكه درضمن ادله آن از اجماع ذكرى به ميان نيامده باشد. درمواردى نيز تصريح دارد كهاجماع اماميه يا شيعه اماميه حجت است.((191)) قابل ذكر است كه گاهى به اجماع اهل البيت استدلال مىكند چنانچه درعدم جواز امامتفاسق مىگويد: هذا صحيح وعليه اجماع اهل البيت(ع) كلهم على اختلافهم و هذه من المسائل المعدودهالتى يتفق اهل البيت(ع) كلهم على اختلافهم عليها.((192)) درمسالهالتكبير على الجنازه خمس تكبيرات مىگويد: دليلنا على صحه ماذهبنااليه الاجماع المتردد ذكره، بل اجماع اهل البيت كلهم.((193)) ازاين مطلب برمى آيد كه او اجماع اهل البيت(ع) را چيزى غير از اجماع اماميه قلمداد كردهاست. استاد واعظ زاده طبسى درمقدمه اى كه بر الناصريات((194)) دارد، مىنگارد: اين تعبير، يعنى اجماع اهل البيت(ع) تعبيرى شايع نزد زيديه است و شايد سيد متاثر ازآنهاشده و يا به خاطر همسويى با آنان آن تعبير را آورده است.((195))
2.ظواهر آيات
كمتر مساله اى از فروعات مسائل يا احكام كلى را مىيابيم كه استدلال بهظواهرآيات در ذيل آن نباشد. چنان كه محور اصلى استدلال سيد بعد از اجماع،ظواهر آيات است.چه بسا براى تاييد و استشهاد برمدعى و يا تبيين و توضيح موضوعمساله سراغ آيات مىرود.((196)) برخى استدلال ها به آيات قابل توجه است. مثلا براى اثبات جواز نماز درغير اوقات نمازمانند طلوع خورشيد تازوال البته نمازى كه سبب آن متقدم باشد،مىفرمايد: دليلنا بعد الاجماع المتكرر،قوله تعالى:اقم الصلاة والظاهر يتناولجميع الاوقات.((197)) يا دربيان وجه اين قول كه اگر قصد قبله نمود و بعد فهميد خطا كرده، اگر وقت باشد اعادهكند و گرنه اعاده نمىخواهد، مىفرمايد: دليلنا على صحه ما ذهبنا اليه بعد الاجماع المقدم ذكره، قوله تعالى: وحيث ما كنتم فولوالاوجوهكم شطر كه فاوجب التوجه على كل مصل الى شطر البيت، فاذا لم يفعل ذلك كانالامر عليه باقيا فيلزمه الاعاده.((198)) درموارد لزوم نيز متذكر اين نكته مىشود كه برخى احكام با دليل خاص از تحتعموم آيات خارج مىشوند و تنها همان محل بحث مشمول عموم آيه قرار مىگيرد. مانندنماز نافله ووجوب اعاده بعد از وقت در دومساله قبل. استدلال به آيه اوفوابالعقود((199)) واولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاباللّه((200)) وللذككر مثل حظ((201)) الانثيين وديگر آيات((202)) براى اثبات احكامشرعى كه تحت اين عمومات هستند، بسيار قابل توجه است. همچنين استدلال به آيات ((ويحرم عليهم الخبائث)) و ((والرجز فاهجر)) وحرمت علكيكمالميتة والدم برنجاست آب قليل به مجرد ملاقات.((203)) اين مسلك يعنى استنباط احكام شرعى از ظواهر آيات، درفقه سيد مرتضى بسيار متداولاست و راهكرد وسيعى را براى اثبات احكام خصوصا مسائل مستحدثه، پيشروىمىگذارد. جالب آن كه درناصريات نيز به همين مطلب برخورد مىكنيم، چنان كه مولف معدودىاز مسائل را درزمره آنچه نص وذكرى دركلمات اصحاب ندارند، بر شمرده وبراى اثبات راىخويش نيز دربعضى ازآنها متمسك به ظواهر و عمومات آيات شده است. مثلااستدلالبراين قول كه دكيلان مدت دار با مرگ بدهكار، حال مىگردد، مىفرمايد: ويقوى فى نفسى ماذهب اليه الفقهاء(اى فقهاء العامه) ويمكن ان يستدل على صحته بقولهتعالى: من بعد وصيه يوصى بها اودين فعلق تعالى قسمه الميراثبقضاء الدين و انجازه، فلوتاخر قضاء الدين الى حين حلول الاجل المضروب للدين تاخرت قسمه الميراث وفى ذلكاضرار بالورثه.((204)) به هرحال به كارگيرى اين شيوه دراستدلال و استنباط احكام فقهى خصوصا فروعاتومسائل مستحدثه يكى از عوامل شيوه تطور فقه اماميه بوده است.
3. اخبار
اگرچه سيد اخبار آحاد را حجت علمى و عملى نمىداند، ليكن جهت اقناع خصمو احتجاج با مخالف، به كرات درضمن ادله خويش اخبار عامى را آورده است خواهبراى اثبات مطلب((205)) و يا مناقشه و احتجاج با دليل قول مخالف و نقض آن. خود اودرآخركتاب درمورد علت اين كار مىگويد: ولم نورد فيما اعتمدناه الا ما هو طريق للعلم وموجب لليقين،الا ما استعملناهفى خلالذلك من ذكر الاخبار التى ينقلها الفقهاء ويتداولونها فى كتبهم محتجين بها دون الاخبار التىتنقلها الشيعه الاماميه. وانما اوردنا هذه الاخبار وهى وارده من طريق الاحاد و لاعلم يحصلعندها بالحكم المنقول على طريق المعارضهللخصوم والاستظهار فى الاحتجاج عليهمبطرقهم و استدلالاتهم، كما فعلناه مثل ذلك فى كتابنا(مسائل الخلاف).((206))
4. اصول عقليه و عمليه
اين اصول نقش مهمى دراستدلال و استنباط احكام فقهى ايفامى كنند به طورى كه با طرد حجيت اخبار آحاد يكى از مهم ترين ابزار استدلال مولف بهشمار مىروند. موارد زير از اين قبيل است: الف) اصل برائت ذمه: آن جا كه دليلى برحكم(معمولا حكم وجوبى يا استحبابى) نيست.((207)) درصفحه137 مساله36، درخصوص حدث نبودن فعل كبيره مىفرمايد: قد بينا ان ما تعم به البلوى و يتكرر حدوثه لابد من ايراد بيان حكمه موردا يقطع العذر ويثلجالصدر، وعلى هذا عولنا فى ان مس الذكر لاينقض الوضوء، ولوكان فعل المعصيه حدثا فىنفسه لوجب ان يرد ذلك ورودا يقطع العذر،ويوجب العلم،ويشترك فيه الخاص والعام،كماوجب فى امثاله.((208)) ب ) شك دريقين سابق و ابقاى آن(استصحاب شك دررافع): درمساله38،درخصوص آن كه طهارت يقينى با حدث مشكوك زايل نمىشود،مىگويد: وعندنا ان الواجب، البناء على الاصل،طهاره كان اوحدثا،فمن شك فى الوضوء و هوعلىيقين من الحدث، وجب عليه الوضوء، ومن شك فى الحدث و هو على يقين منالوضوء، بنى على الوضوء وكان على طهارته.((209)) درجواب اين مساله و دليل آن، دايره حكم وموضوع را توسعه داده و قاعده اى كلى رادرموارد يقين سابق و شك لاحق بيان مىكند. ج) قاعده اشتغال ذمه: مثلا درمساله بطلان نماز كسى كه وسط نماز يا قبل ازآن حدثى از او سرزند، اينگونهاستدلال مىكند: دليلنا على صحه ما ذهبنا اليه بعد الاجماع المتكرر ان الصلاه فى الذمه بيقين، فلا تسقطعنها الا بيقين، وقد علمنا ان الحدث اذا سبقه،ولم يعد الوضوء والصلاه فان ذمته ما برئتبيقين،واذا اعاد فقد تيقن براءه ذمته،فوجب الاعاده.((210)) اين قاعده از كاربردى بسيار گسترده برخوردار است وايشان مسائل بسيارى رابراساس آناثبات واستدلال مىكند.((211)) برخى ادله لفظيه و قواعد اصولى مثل عام و خاص، مطلق و مقيد، وغيره نيز مورداستفادهسيد بوده است كه از ذكر تفصيلى آنها اجتناب نموديم. د) قواعد فقهى: مانند اصاله الطهاره چنان كه دراستدلال برطهارت مذى مىفرمايد: فان الاصل الطهاره، والنجاسه انما تعلم بالشرع على سبيل التجدد،ولم ينقطع عذربالشرعيوجب العلم فى ان المذى نجس و انه ينقض الوضوء.((212)) ه ) ادله عقليه(مستقلات): هرچند درمبانى فقهى سيد هنوز جايگاه اين مباحث تنقيح نشده بود، اما درمباحثفقهىمواردى وجود دارد كه به ادله عقلى استدلال مىكند. نمونه بارز اين مباحثكه درمياناصوليين كم كم به مثالى معروف تبديل شد، عدم جواز نماز در مكان غصبى است كه ايشاندر استدلال بر آن مىفرمايد: وايضا فان من شكرلاط الصلاه ان تكون طاعه وقربه، ولاخلاف فى هذه الجمله،وكونهاموداه فى الدار المغصوبه يمنع من ذلك. الاترى ان عاقلا لايجوز ان يتقرب الىاللّهتعالى بما يعلمه قبيحا ومعصيه؟ ولاشبهه فى ان الصلاه فى الدار المغصوبه قبيحه و معصيهلان العقل دال على قبح تصرف الغاصب فى الدار لانه ظلم ويجرى تصرفه فى الدار مجرىتصرفه فى ا لمال المغصوب وصلاته فى الدار ليس سوى تصرفه فيها.((213)) سپس دليل جايز نبودن نماز در لباس غصبى را چيزى غير از دليل فوق مىداندومىفرمايد: فاما الصلاه فى ا لثوب المغصوب فلايمكن ان يقال فيه ما قلناه فى الصلاه فى الدارالمغصوبه، ومن يوافقنا فى ان الصلاه فيه غير جائزه، يعتمد على انه منهى عنه، وان النهىيقتضى الفساد ونفى الاجزاء. ايشان با قاعده نهى از شىء موجب فساد است، مخالفت مىكند و ادامه مىدهد: وهذا ليس بمعتمد،لانا قد بينا فى مسائل اصول الفقه ان النهى بظاهره ومجرده لا يقتضىفساد المنهى عنه و نفى اجزائه. آن گاه بطلان نماز درلباس غصبى را از راه دليل اشتغال ذمه اثبات مىكند. لازمبه ذكر استكه اين بيانات اقتضاى دقت و تامل بسزايى دارد، چون مبانى عقلى فقه سيد مرتضى، بستهبه همين مباحث است.
5. احتجاج با قول مخالف ورد نقض هاى قول مختارايشان بسيار كم، متعرض ادله مخالفانگشته و معمولا بعد از نقل استدلال بر قولمختار، نقض هايى را كه برآن شده و يا محتملاست، مطرح نموده و به آنها پاسخ داده است. عموم شيوه هاى جوابگويى به مناقشات ونقض ها به صورت زير خلاصه مىگردد: 1. …استفاده از اصول مورد قبول مخالف مانند قياس، استحسان و. درضمن مساله پانزده، بعد از استدلال بر پاكى خون ماهى مىفرمايد: وايضا فلا خلاف فى جوازاكل اللحم الذى قد بقى فى عروقه اجزاء من الدم، فانهلايجب انينتفى ذلك بالغسل،لانه ليس بدم يسفح و كذلك دم السمك.((214)) قياس خون ماهى با اجزاى خون باقى مانده دررگ ها و گوشت حيوان كاملاواضحاست. 2. تخصيص عمومات ادله و حجت هاى مخالف، با ادله ديگر: به عنوان مثال درمورد اين قول كه در بيش از بيست دينار، زكات نيست تا نصاب آنبه چهلبرسد، مىفرمايد: فان احتج المخالف بما يروى عنه انه قال: فى الرقه ربع العشر فالجواب عنه: ان خبرهم عام،و خبرنا مخصص له.((215)) يا درمورد واجب نبودن زكات درعروض تجارت مىگويد: فان احتج المخالف عن وجوب الزكاه فى عروض التجاره بقوله تعالى:خذ من اموالهمصدقه تطهرهم وتزكيهم بهاتوبه، آيه 103 وبقوله:وفى اموالهم حق معلوم للسائلوالمحروم(ذاريات، آيه 19) فذلك عموم نخصه بالادله التى ذكرناها.((216)) 3. درتعارض نهادن ادله و مناقشات مخالف با آيات و با روايات اهل سنت: مانند معارض قلمداد كردن دو آيه اى كه دربحث قبل(وجوب زكات درعروضتجارت) مخالفان به آن تمسك مىكردند با آيه لايسالكم اموالكم( محمد، آيه36).((217)) ونيز درمساله حداقل اقامت ده روز است، مىفرمايد: فان احتج المخالف بما رواه عطاء الخراسانى عن سعيد بن المسيب قال: اجمع على اقامهاربع و هو مسافر اتم الصلاه فالجواب عنه: ان هشكيلاما روى عن داود بن ابىهند عنسعيد بن المسيب انه قال: اذا اقام المسافر خمسه عشر يوما اتم، فتعارضت الروايتان عنسعيد بن المسيب و سقطتا.((218)) 4. تاويل و تفسير آيات و روايات براساس قول مختار: مثلا دررد مناقشات اين قول كه بعد از ازدياد شتر تا بيش از صدوبيست نفر هر پنجاه نفر يكحقه زكات دارد،مى فرمايد: فان عارضوا بما روى عنه(ع) من قوله:اذا زادت الابل على مائه و عشرين استونفتالفريضهفى كل خمس شاهفالجواب عنه: انا نحمل هذا الخبر على وجهين من التاويل: احدهما:ان معنى استئناف الفريضه انها صارت على جهه واحده بعد ان كانت علىجهاتمختلفه ويكون القول بان فى كل خمس شاه من جهه الراوى لامن جهه نقله،كان الراوى فسر لفظ الاستئناف وظن على ماقاله دون ما بيناه. والوجه الثانى: انيريد انه اذااستفاد مالا زائدا على مائه و عشرين فى اثناء الحول فانه يستانفبه الفريضه، ولايبنى علىجواز حول الاصل.((219))
يادآورى:
1.دركتاب، برخى مسائل به عنوان مسائلى مطرح شده كه اصحاب نصى درموردآنها ندارند ومولف ضمن بيان اقوال عامه، استنباط ونظر خويش را بيان مىدارد.((220)) به عنوان نمونه مساله 82 را ذكر مىكنيم: قول ناصر:تكبيره الافتتاح من الصلاه و التسليم ليس منها. قول سيد:لم اجدلاصحابنا الىهذه الغايه نصا فى هاتين المسالتين،ويقوى فى نفسى ان تكبيرهالافتتاح من الصلاه،وانالتسليم ايضا من جمله الصلاه و هو ركن من اركانها و هو مذهب الشافعى دليلنا على صحهما ذهبنا اليه من ان تكبيره الافتتاح من الصلاه، انه لاخلاف فى ان نيه الصلاه اما تتقدم عليهبلافصل اوتقاربه على الاختلاف بينالفقهاء فى ذلك، ونيه الصلاه لاتجب مقارنتها الا لماهو من الصلاه لتوثرفيه، و ماليس من الصلاه فلايجب ان تتقدم عليه و لاتقارنه، وفى وجوبمقارنه النيه او التقديم لتكبيره الافتتاح دليل على انها من جمله الصلاه.((221)) اين قبيل مسائل را تحت عنوان مسائل مستحدثه فقه سيد مرتضى طبقه بندى نموده و بيانكرده ايم.((222)) 2. مطلب ديگرى كه گاه درناصريات به چشم مىخورد، مخالفت سيد با بعضىاقوال فقهاى اماميه است كه گاهى ابراز مخالفت نكرده و دركنار قول انتخابى فقط راى و نظرآنها1 را مىآورد. اين مطلب نيز مورد توجه مولف بوده است كه مخالفت آنها تاثيرى دررفع حجيتاجماعكه دليل عمده او بر نظرياتش است ندارد.((223)) 3. احاطه سيد بر مسائل ادبى و لغوى دراستدلال هاى او خصوصا به آيات، نقش بسيارمهمى دراستدلال و فقاهت وى دارد و اين امر در قوت استدلال هاى ايشان وردمناقشاتمخالف، تاثير بسزايى داشته است. نمونه اى از اين سبك استدلال را مىآوريم: ايشان بعد از آن كه شهادت را شرط صحت نكاح نمىداند، درخصوص ولايت پدر ياجد درنكاح مىفرمايد: فاما الولايه فعندنا ان المراه العاقله البالغه تزول عنها الولايه فى بضعها ولها ان تزوج نفسها وان توكل من يزوجها. آن گاه به آيات و برخى روايات استدلال كرده و سپس مىنگارد: فان تعلقوا بما روى من انه قال:لانكاح الا بولى فعندنا ان المراه اذا زوجت نفسها فذلكنكاح بولى لان الولى هو الذى يملك الولايه للعقد، و من يدعى انلفظالولى لايقع الا علىالذكر، مبطل لانه يقع على الذكر والانثى،لانه يقال: رجل ولى،وامراه ولى، كما يقال:(وصى) فيهما.((224))
ابتكارات و نوآورى هاى فنى و محتوايى
1.شرح مسائل فقهى: بعد از ايشان كم كم اين شيوه در ميان فقها متداول گرديد وكتب ومسائل فتوايى فقها را متن قرارداده و آنها را محور شرح و استدلال و مناقشه و ذكر اقوالنمودند. تقريبا ناصريات فتح بابى براى اين شيوه تاليف فقهى است.
2. فقه تطبيقى و علم الخلاف: بحث مفصل درخصوص اين ابتكار را درضمنمعرفى الانتصار نوشتيم و الناصريات نيز نمود روشنى از كتب علم الخلاف است.هرچنددرشيوه و ارائه ا قوال و استدلالها منظم تر ازالانتصار مىباشد و علاوه براقوالعامه،قول زيديه و فقهاى اماميه(دربرخى مسائل)را نيز متضمن است.
3. شيوه استدلال متناسب با كتب علم الخلاف: اين خود منشا تحولى هرچند زودگذردرفقه گرديد به طورى كه سعى مولف برآن بوده كه از ادله مورد توافق شيعه و عامه استفادهكند.
آراء قابل توجه و نادربرخى اقوال و آرا و يا مباحث مهم و قابل توجه سيد مرتضىدرناصريات به اختصارعبارت است از: 1.وجوب يك بار عمره درطول عمر: الصحيح عندنا ان العمره انما تجب فى العمر مره واحده، وما زاد على ذلك فهوفضل.((225)) 2.عدم ولايت پدر يا جد در ازدواج زن عاقل بالغ : فاما الولايه فعندنا ان المراه العاقله البالغه تزول عنها الولايه فى بضعها،ولها ان تزوجنفسها،وان توكل من يزوجها. كلام فوق عام است و باكره و غيره باكره را در برمى گيرد اما از قرائن موجوددركلام ايشان واستدلالها برمى آيد درباكره نيز ولايت را شرط نمىدانند چنانچه برخلاف آن نيز قرينهاست مثلا استدلال مىكندبه اين روايت:الايم احق بنفسها منوليها.((226)) به هرحال نسبت دادن با اين تعبير كه ايشان درباكره عاقل و بالغ ولايت را شرط نمىداند،حرف درستى به نظر نمىرسد، ولى با آن تعبير كه ما آورديم، موافق نصكلام ايشاناست. 3. جواز وضو با آب مضاف: الصحيح عندنا ان الماء اذا خالطه بعض الاجسام الطاهره ويسلبه اطلاق اسم الماءعليه،فان الوضوء به جائز.((227)) 4. فرق گذاشتن ميان ورود آب برنجاست و ورود نجاست برآب. درورود نجاست برآب،كر بودن آب براى عدم نجاست آن شرط است اما درورود آب برنجاست،كربودن آب شرطنيست. البته وى درمورد اين مساله مىگويد:لااعرف فيها نصا لاصحابنا، ولاقولا صريحا ومىفرمايد: ويقوى فى نفسى عاجلا الى ان يقع التامل لذلك صحه ماذهب اليه الشافعى. والوجه فيه، انا لوحكمنا بنجاسه الماء القليل الوارد على النجاسه لادى ذلك الىان الثوبلايطهر من النجاسه الا بايراد كر من ماء عليه، وذلك يشق.((228)) 5. جواز برطرف ساختن نجاسات با مايعات پاك هرچند مطلق نباشند: عندناانه يجوز ازاله النجاسه بالمائع الطاهر،وان لم يكن ماء،وبه قال ابو حنيفهوابويوسف. 6.خوردن گوشت ح((229))يوانى كه درحال جان دادن به سختى نفس مىكشد، جايزنيست: ان الذى يكيد بنكفكسه من الحيوان يدخل فى عموم ما حرم اللّه تعالى من الموقوذه، لانالموقوذه هى التى قد اشتد جهدها و تعاظم المها.((230)) 7. وى در مساله201 كه درمورد مدت دارشدن دكيلان با مرگ مديون است،درضمن استدلال برقول خود بحثى راجع به حقوق دارد كه ذكر آن خالى از فايدهنيست: فان الدكيلان لولم يصر حالا بموت من عليه الدين لوجوب ان ينتقل الحق من ذمه الميتالى ذمه الورثه،والحق اذا ثبت فى ذمه شخص لم ينتقل الى ذمه غيره الابرضى من ثبت له،فان قيل: ما ذكرتموه يوجب ان خيار الشرط لايورث،وعندكم انه يورث،قلنا: خيار الشرط اذااثبتناه للوارث لم يقض الى انتقال الحق من ذمه الى ذمه اخرى،لان الوارث اذا اختار انيفسخ البيع ارتجع الثمن و المثمن فلذلك جازاثباته.((231)) 8. درمورد اول و آخر وقت نماز مغرب مىفرمايد: عندنا ان اول وقت المغرب مغيب الشمس،وآخر وقتها مغيب الشفق الذى هوالحمره، وروى ربع الليل، وحكى بعض اصحابنا:ان وقتها يمتد الى نصف الليل.((232)) پس سيد برخلاف مشهور قائل است كه نماز مغرب دو وقت دارد چنان كه خود نيز بعد ازعباراتى تصريح برآن مىكند: فقد وضح ان لها وقتين.((233)) 9. درخصوص رواياتالماء اذا بلغ كرا مىفرمايد:روت الشيعه الاماميه عن ائمتهم(ع) بالفاظ مختلفه ووجوهمختلفه:ان الماء اذابلغ كرا لكملاينجسه مايقع فيه من نجاسه الا بان يغير احد اوصافه.((234)) نقل اين روايت با اين تعبير و استدلال به آن با اين كه ايشان خبر واحد را حجت نمىداندنشانگر آن است كه مضمون اين روايت نزد سيد قطعى ويا متواتر است.
فقه اهل بيت شماره 21
، در این سایت، مجموعهای گسترده از پاورپوینتها در موضوعات مختلف ارائه شده است. امروز، علاوه بر این دسته، فرمت ورد مخصوص رشته حقوق نیز در دسترس قرار گرفته است.
شما مقاله درباره حقوق مرتبط تمایل دارید. اگر مایلید اطلاعات بیشتری در مورد موضوعات خاصی از حوزه حقوق مشاهده کنید روی لینک زیر کلیک کنید تا منتقل شوید به مقاله هایی در مورد حقوق!
موارد بیشتر در مورد حقول
لطفا توجه کنيد اين مقاله” آثار فقهى سيد مرتضى علم الهدى ” متن حاضر که در اختیار شما قرار دارد، به صورت قابل ویرایش بوده و از نظم و ترتیب لازم در صفحات ورد برخوردار است. بنابراین، این امکان برای شما فراهم است که هر گونه تغییر و ویرایش مورد نیاز را به سادگی انجام دهید.
تعداد صفحات ورد : 19
فرمت فايل : ورد
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.