فایل مدیریت استراتژیک

فایل مدیریت استراتژیک ، دستیابی به اهداف سازمانی نیازمند برنامه ریزی و صبر است. مدیریت استراتژیک می تواند به شرکت ها در رسیدن به اهدافشان کمک کند. مدیریت استراتژیک اجرای گام های لازم برای رسیدن به هدف تجاری در سطح شرکت را تضمین می کند.

در این مقاله به تعریف مدیریت استراتژیک، توضیح نحوه عملکرد مدیریت استراتژیک و مراحل آن، بحث در مورد هدف مدیریت استراتژیک و ارائه نمونه ای از مدیریت استراتژیک می پردازیم.

مدیریت استراتژیک چیست؟

مدیریت استراتژیک را می توان به عنوان استفاده استراتژیک از منابع شرکت برای رسیدن به اهداف و مقاصد شرکت تعریف کرد. مدیریت استراتژیک مستلزم تفکر در مورد فرآیندها و رویه های درون سازمان و همچنین عوامل خارجی است که ممکن است بر نحوه عملکرد شرکت تأثیر بگذارد.

فرآیند مدیریت استراتژیک باید اقدامات و تصمیمات سطح بالاتر را هدایت کند. شرکت ها در هر اندازه و در همه صنایع می توانند از تمرین مدیریت استراتژیک بهره مند شوند.

مدیریت استراتژیک شامل تعریف اهداف شرکت، تجزیه و تحلیل اقدامات رقبا، بررسی ساختار داخلی سازمان، ارزیابی استراتژی های موجود و تاکید بر اجرای استراتژی های شرکت است.

مدیریت استراتژیک مجموع برنامه ریزی استراتژیک و تفکر استراتژیک است. برنامه ریزی استراتژیک تعیین اهداف قابل دستیابی است. تفکر استراتژیک توانایی شناسایی نیازهای سازمان برای دستیابی به اهداف تعیین شده از طریق برنامه ریزی استراتژیک است.

مدیریت استراتژیک چگونه کار می کند؟

مدیریت استراتژیک می تواند تجویزی یا توصیفی باشد. مدیریت استراتژیک توصیفی به معنای توسعه استراتژی ها قبل از یک موضوع سازمانی است. مدیریت استراتژیک توصیفی به معنای اجرای استراتژی ها در صورت نیاز است. هر دو رویکرد مدیریت استراتژیک از تئوری و شیوه های مدیریت استفاده می کنند.

در حالی که مدیریت ارشد مسئول اجرای استراتژی ها است، ایده ها، اهداف یا چالش های سازمانی می تواند از هر عضوی از شرکت باشد. بسیاری از شرکت ها استراتژیست هایی را استخدام می کنند که شغلشان تفکر و برنامه ریزی استراتژیک برای بهبود عملکرد شرکت است.

چهار مرحله مدیریت استراتژیک وجود دارد:

  1. تحلیل و بررسی
  2. تشکیل – ترکیب
  3. اعدام
  4. ارزیابی

1. تجزیه و تحلیل

قبل از برنامه ریزی یک فرآیند استراتژیک جدید، باید روند فعلی را ارزیابی کنید تا به هدف خود برسید. کار چیست و چه چیزی کار نمی کند؟ چه ورودی هایی از ذینفعان سازمانی می توانید جمع آوری کنید؟

این زمان برای پاسخ به هر سوالی است که به استحکام بخشیدن به عناصر ضروری برنامه استراتژیک کمک می کند. تجزیه و تحلیل SWOT ، یا شناسایی نقاط قوت، ضعف، فرصت ها و تهدیدها، ابزار مفیدی است.

1. ترکیب / تشکیل

هنگامی که اطلاعات مورد نیاز خود را در اختیار دارید، زمان آن فرا می رسد که یک برنامه عملیاتی برای رسیدن به هدف ایجاد کنید. مطمئن شوید که مراحل واضح، متمرکز و مستقیماً با هدف مرتبط هستند. اگر این فرآیند یا اقدام بر بسیاری از افراد درون سازمان تأثیر می گذارد، دستورالعمل های پیاده سازی آسان برای درک را آماده کنید.

2. اعدام

مراحل ذکر شده در برنامه استراتژیک خود را دنبال کنید. اطمینان حاصل کنید که همه ذینفعان طرح را همانطور که برای حداکثر کارایی طراحی شده است اجرا می کنند.

3. ارزیابی

محصول نهایی را ارزیابی کنید. به هدفت رسیدی؟ آیا این فرآیند در سطح شرکت به درستی انجام شد؟ بر اساس پاسخ هایی که به این سوالات می دهید، می توانید در صورت نیاز فکر و تجدید نظر کنید.

هدف از مدیریت استراتژیک چیست؟

مدیریت استراتژیک مزایای بسیاری را برای شرکت هایی که از آن استفاده می کنند ارائه می دهد، از جمله:

  • مزیت رقابتی: مدیریت استراتژیک به شرکت ها نسبت به رقبا برتری می دهد زیرا ماهیت فعالانه آن به این معنی است که شرکت شما همیشه از بازار در حال تغییر آگاه خواهد بود.
  • دستیابی به اهداف: مدیریت استراتژیک با استفاده از فرآیندی روشن و پویا برای تدوین و اجرای مرحله کمک می کند تا اهداف قابل دستیابی باشند.
  • رشد پایدار: ثابت شده است که مدیریت استراتژیک منجر به عملکرد سازمانی کارآمدتر و در نتیجه رشد قابل مدیریت می شود.
  • سازمان منسجم: مدیریت استراتژیک مستلزم ارتباط و اجرای اهداف در سطح شرکت است. سازمانی که به طور هماهنگ برای رسیدن به یک هدف کار می کند، احتمال بیشتری دارد که به این هدف دست یابد.
  • افزایش آگاهی مدیریتی: مدیریت استراتژیک یعنی نگاه به آینده شرکت. اگر مدیران این کار را به طور مداوم انجام دهند، از روندها و چالش های صنعت آگاهی بیشتری خواهند داشت. با اجرای برنامه ریزی و تفکر استراتژیک، آمادگی بیشتری برای رویارویی با چالش های آینده خواهند داشت.

نمونه ای از مدیریت استراتژیک

شرکت مبلمان «مبل ایرانی» در حال آماده سازی برای معرفی خط جدید میز آشپزخانه است و سرمایه گذاری روی این نوع میز را آغاز کرده است. آن‌ها تصمیم می‌گیرند مدیریت استراتژیک را پیاده‌سازی کنند تا اطمینان حاصل شود که عرضه محصول به‌طور روان، کارآمد و پیوسته در تمام مکان‌های خرده‌فروشی آن‌ها اجرا می‌شود.

1. تجزیه و تحلیل

در گذشته، مبلمان عرب از بازاریابی ناسازگار و هزینه های نادرست حمل و نقل با راه اندازی محصولات جدید در چندین مکان خرده فروشی رنج می برد. قبل از انتشار خط جدید میز آشپزخانه، آنها تصمیم گرفتند که یک تحلیل SWOT انجام دهند تا ببینند چگونه می توانند این روند را بهبود بخشند.

نقطه قوت:

  • کیفیت محصول
  • چندین سایت برای خرید آسان
  • قیمت ثابت حمل و نقل

نقاط ضعف:

  • ارتباط ضعیف بین مدیران فروشگاه و کارکنان فروشگاه
  • قیمت ارسال بارها در برخی فروشگاه ها اعمال می شود
  • استراتژی بازاریابی ناسازگار

فرصت ها:

  • بازاریابی یکپارچه
  • هزینه شفاف

2. پیکربندی

“مبلمان ایرانی” با استفاده از تجزیه و تحلیل SWOT خود ، یک برنامه استراتژیک برای راه اندازی میز آشپزخانه خود ایجاد می کند. این شامل ارائه ضمانت‌های بازاریابی ثابت، چه فیزیکی و چه دیجیتال، برای همه مکان‌های خرده‌فروشی است.

مدل های تجزیه و تحلیل SWAT بر روی پایدار:

  • تجزیه و تحلیل SWOT برای یک شرکت برای یک رستوران
  • تجزیه و تحلیل SWAT برای کوکاکولا
  • نمونه ای از تجزیه و تحلیل SWAT برای آموزش از راه دور
  • تجزیه و تحلیل SWAT برای آموزش
  • تجزیه و تحلیل SWAT برای یک پروژه کافی شاپ
  • نمونه ای از تجزیه و تحلیل SWAT برای یک شرکت
  • تجزیه و تحلیل SWAT برای عربستان سعودی آرامکو

همچنین شامل ارسال یک نماینده به هر مکان خرده فروشی برای توضیح نحوه اعمال صحیح نرخ حمل و نقل برای همه خریدها می شود.

در نهایت، یک سیستم پیام رسانی داخلی ایجاد می کند تا مدیران فروشگاه ها بتوانند به سرعت و به راحتی با یکدیگر در مورد چالش ها و موفقیت های موجود در فروشگاه های خود ارتباط برقرار کنند.

3. اعدام

یک ماه قبل از عرضه کانترهای آشپزخانه جدید، تیم بازاریابی تضمین های بازاریابی را برای تمام فروشگاه های خرده فروشی ارائه می دهد. به هر فروشگاه دستورالعمل های یکسانی در مورد نحوه اجرای موثر عناصر بازاریابی داده می شود.

و دو هفته قبل از راه اندازی، مدیران فروشگاه به عنوان یک گروه در حال آموزش در مورد سیستم پیام رسانی جدید هستند. مربیان سؤال می پرسند و مطمئن می شوند که هر مدیر یک سرویس پیام رسانی را روی تلفن همراه و رایانه رومیزی شرکت تنظیم کرده است تا همیشه بتوان به آنها دسترسی داشت.

یک هفته قبل از راه‌اندازی، نماینده‌ای از دفتر مرکزی شرکت به هر کارمند خرده‌فروشی آموزش می‌دهد که چگونه هزینه‌های حمل و نقل را به طور مناسب در فرآیند فروش اعمال کند. مدیران نیز حضور دارند تا مطمئن شوند که این فرآیند به درستی با مشتریان انجام می شود.

4. رتبه بندی

“مبلمان ایرانی” یک ماه پس از اولین روز فروش، داده های مربوط به میز آشپزخانه را بررسی می کند.

آنها دریافتند که طرح بازاریابی، مصرف کنندگان را به نزدیک ترین مکان خرده فروشی به آنها می برد تا جداول را شخصا ببینند. سیستم پیام رسانی داخلی به اندازه کافی توسط اکثر مدیران مورد بهره برداری قرار نگرفت و بسیاری از مشتریان دوست نداشتند در حالی که روی زمین هستند آنها را در تلفن های خود ببینند.

هیچ مشکلی با هزینه های حمل و نقل در طول این نسخه وجود نداشت. مدیران استراتژیک این داده ها را می گیرند و زمانی که شروع به برنامه ریزی برای انتشار محصول جدید خود می کنند، از آن استفاده می کنند.

اهمیت مدیریت استراتژیک

  • شرکت را هدایت می کند تا در جهت خاصی حرکت کند. اهداف سازمان را تعیین می کند و اهداف واقع بینانه را در راستای چشم انداز شرکت تعیین می کند.
  • این به شرکت کمک می کند تا فعال شود، نه واکنشی، تا آن را وادار کند تا اقدامات رقبا را تجزیه و تحلیل کند و اقدامات لازم را برای رقابت در بازار انجام دهد، نه اینکه تبدیل به یک تماشاگر شود.
  • این به عنوان پایه ای برای تمام تصمیمات اصلی شرکت عمل می کند.
  • تلاش می‌کند سازمان را برای چالش‌های آینده آماده کند و نقشی پیشگام در کشف فرصت‌ها ایفا کند و همچنین به شناسایی راه‌های دسترسی به آن فرصت‌ها کمک می‌کند.
  • بقای طولانی مدت شرکت را تضمین می کند و در عین حال با رقابت و بقا در محیط پویا سر و کار دارد.
  • این به توسعه شایستگی های اصلی و مزیت رقابتی کمک می کند که به بقا و رشد کسب و کار کمک می کند.

هدف اصلی مدیریت استراتژیک کسب رقابت مداوم استراتژیک شرکت است. امکان توسعه و اجرای چنین استراتژی هایی وجود دارد که برای شرکت ارزش ایجاد کند. تمرکز بر ارزیابی فرصت ها و تهدیدها، در نظر گرفتن نقاط قوت و ضعف شرکت و توسعه استراتژی برای بقا، رشد و گسترش.

چرا مدیریت استراتژیک مهم است؟

در تجارت، مدیریت استراتژیک مهم است زیرا به شرکت اجازه می دهد تا زمینه های بهبود عملیاتی را تجزیه و تحلیل کند. در بسیاری از موارد، آنها می توانند یا از یک فرآیند تحلیلی پیروی کنند که تهدیدها و فرصت های بالقوه را شناسایی می کند، یا به سادگی از دستورالعمل های کلی پیروی می کنند.
با توجه به ساختار سازمان، یک شرکت ممکن است رویکرد تجویزی یا تجویزی را برای مدیریت استراتژیک انتخاب کند. تحت یک مدل اجباری، استراتژی‌هایی برای توسعه و اجرا تعریف می‌شوند. در مقابل، رویکرد توصیفی توصیف می کند که چگونه یک شرکت می تواند این استراتژی ها را توسعه دهد.

نمونه ای از مدیریت استراتژیک چیست؟

به شرکت بزرگی فکر کنید که می خواهد به نرخ های فروش آنلاین بلندپروازانه تری دست یابد. برای دستیابی به این اهداف، شرکت یک استراتژی ایجاد می کند ، آن استراتژی را ابلاغ می کند، آن را در واحدها و بخش های مختلف سازمان اعمال می کند، آن را با اهداف کارکنان ادغام می کند و بر این اساس آن را اجرا می کند.
اگر یک استراتژی موثر اعمال شود، در حالت ایده آل، به شرکت کمک می کند تا از طریق یک فرآیند هماهنگ به اهداف خود دست یابد.

برای مدیریت استراتژیک موفق چه مهارت هایی لازم است؟

مدیریت استراتژیک به مهارت های رهبری متقاعد کننده نیاز دارد – در نهایت در مورد تصمیم گیری های کلیدی، غلبه بر موانع و استفاده از فرصت ها است. مدیران شرکت نه تنها به مهارت های تحلیلی دقیق، بلکه به توانایی تعامل با ذینفعان و ایجاد انگیزه در کارکنان برای اتخاذ استراتژی های خاص خود نیاز دارند. با توسعه مهارت در مدیریت استراتژیک، مدیران می توانند برای شرکت خود ارزش ایجاد کنند.

نقش مدیریت استراتژیک در آینده

امروزه سازمان‌های تجاری در محیط پیچیده‌تری فعالیت می‌کنند، جایی که بازارهای جهانی ادغام می‌شوند، بازارهای جدید پدید می‌آیند و قوانین جدید کار به دلیل آنچه که ادغام‌ها، اتحادها و شرکت‌ها، چه در سطح شرکت‌ها یا کشورها، و تغییر مستمر ایده‌ها، فناوری، ذائقه‌ها، محصولات، خدمات و جمعیت و از بین رفتن تفکیک‌های جغرافیایی در پرتو جهانی شدن یکی از بزرگترین چالش‌های پیش روی سازمان‌های تجاری است و از آنجایی که بقا، تداوم و سودآوری از اهداف هر سازمانی است. ، مواجهه با تغییرات، همگام با پیشرفت و سازگاری با محیط ضروری است.استراتژی راهی است که مسیرهای فعالیت ها را برای رویارویی با مشکلات و مقابله با تغییرات داخلی و خارجی تعیین می کند. تعامل سازمان با محیط خود و اینکه تغییری که در محیط کسب و کار رخ داد که توسط انقلاب اطلاعاتی، انفجار دانش و جهانی شدن کسب و کار تحمیل شد، به مدیریت استراتژیک بیشترین اهمیت را داد چرا که مسئولیت به کارگیری قابلیت های سازمان را بر عهده دارد. سازمان و تطبیق آن با محیط بیرونی مبحث اول به روش تحقیق و مبحث دوم به شش مدیریت استراتژیک و مبحث سوم به سازمان های تجاری و مبحث چهارم به پیوند بین شش موضوع مربوط می شود. مدیریت استراتژیک و آینده سازمان های تجاری

موضوع اول

روش تحقیق مسئله تحقیق:

مسئله تحقیق از طریق این سوال تدوین شده است: “نقش شش مدیریت استراتژیک در آینده سازمان های تجاری چیست”.

هدف تحقیق:

با مروری بر مطالعات و تحقیقاتی که مواد پژوهشی به آن نیاز دارند، ورود به موضوع را در تفکر ما نشان می‌دهد و ما توانستیم چشم‌اندازی برای اهداف تحقیق بسازیم که می‌توان به شرح زیر تجسم کرد:

1- روشن کردن نقش شش مدیریت استراتژیک در ساختن آینده سازمان های تجاری.

2- تشکیل نظام دانش برای سازمان های تجاری با توجه به اهمیت آینده اندیشی.

3- بیانی از اهمیت شش مدیریت استراتژیک در حیات سازمان های تجاری.

اهمیت تحقیق:

اهمیت تحقیق از طریق نکات زیر نشان داده شد:

1-اپ نقش شش مدیریت استراتژیک را در آینده سازمان های تجاری برجسته کرد.

2- دقت دو موضوع تحقیق (شش سازمان مدیریت استراتژیک و کسب و کار) و اهمیت آنها در پیش بینی آینده.

3- بیان اهمیت مدیریت استراتژیک شش گانه در کمک به سازمان های تجاری برای رویارویی با چالش های داخلی و خارجی.

4- کمبود موضوعاتی که شش مدیریت استراتژیک را به آینده سازمان های تجاری مرتبط می کند.

موضوع دوم

مدیریت استراتژیک

مدیریت استراتژیک یک حوزه مطالعاتی است که به سازمان به عنوان یک کل نگاه می کند و سعی می کند توضیح دهد که چرا برخی از سازمان ها رشد می کنند و پیشرفت می کنند در حالی که برخی دیگر متوقف می شوند و می میرند. مدیریت استراتژیک معمولاً بر تجزیه و تحلیل مشکلات و فرصت های پیش روی افراد در مدیریت ارشد متمرکز است و تصمیم استراتژیک آن به آینده بلندمدت سازمان مربوط می شود.موثر و مستقیم در بقای سازمان ها در دنیای تجارت.

اول – مفهوم مدیریت استراتژیک:

این استراتژی ابتدا در زمینه های نظامی و هنرهای جنگی مورد استفاده قرار گرفت و سپس پس از توسعه جوامع، در حوزه های مختلف از جمله مدیریت بازرگانی مورد استفاده قرار گرفت.

کاربرد استراتژی در حوزه کسب و کار در سال 1951 زمانی که شد اقتصاد یهایپروژهنیومن به ماهیت و اهمیت استراتژی در برنامه ریزی بکارگیری و ارزیابی آنها در پرتو تجزیه و تحلیل تأثیر متغیرهای مهم بر آنها، از جمله دستیابی به مزیت رقابتی برای سازمان و به حداکثر رساندن دستاورد آن در فعالیت های مختلف تجاری.

دوم – اهمیت مدیریت استراتژیک:

سازمان‌های تجاری با تهدیدات و خطرات زیادی روبرو هستند و اهمیت مدیریت استراتژیک در توانایی آن در پاسخگویی به این چالش‌ها از طریق ایجاد تغییرات و اصلاحات در برنامه‌ها و استراتژی‌های خود و جستجوی استراتژی‌هایی که واقع‌بینانه‌تر و قادر به بیان نیازهای سازمان باشد، منعکس می‌شود. سازمان. :

1- مدیریت استراتژیک یکی از رویکردهای عقلانی است که سازمان را در شناسایی و انتخاب شش جایگزین استراتژیک مناسب از بین گزینه های مختلف یاری می دهد.

2- تشویق افراد به کار تعاملی و آگاه کردن آنها از وفاداری آنها از طریق تشویق آنها به مشارکت در تصمیم گیری، آموزش تجسم و تخیل و پاداش دادن به آنها برای هر کاری که انجام می دهند.

3- ایجاد درک و آگاهی در بین مسئولین مدیریت استراتژیک مدیران و کاربران در سازمانی که سازمان کار می کند و چرایی کارکرد آن سازمان.

4- سازمان‌های تجاری که از مفاهیم مدیریت استراتژیک استفاده می‌کنند، نسبت به سازمان‌هایی که فعالیت برنامه‌ریزی منظمی ندارند، شاهد پیشرفت مهمی در فروش، سودآوری، بهره‌وری هستند. سازمان هایی با موفقیت بالا تمایل دارند برای آماده سازی برنامه ریزی منظمی داشته باشند

برای آینده، که شامل نوسانات زیادی در محیط داخلی و خارجی است، سازمان های دارای سیستم برنامه ریزی به نظریه مدیریت استراتژیک 1 ( î F ) اعتقاد دارند.

5- تخصیص منابع موجود برای مصارف جایگزین و افزایش کارایی و اثربخشی.

6- تعیین محصولات و بازارهایی که سازمان با آنها سر و کار خواهد داشت و بازارهایی که باید در آینده وارد شوند.

7- به اولویت ها و سرمایه گذاری فرصت ها رسیدگی می کند.

8- دید عینی به مشکلات اداری ارائه می دهد.

9- تفکر آینده را تشویق می کند.

10- نگرش های مطلوب نسبت به تغییر را تشویق می کند.

11- درجه ای از نظم و رسمیت به مدیریت بازرگانی می دهد و چارچوبی برای بهبود هماهنگی و کنترل فعالیت ها فراهم می کند.

12- سایت های موثر را از نظر زمان و منابع برای شناسایی فرصت ها در نظر می گیرد و به افراد در یکپارچه سازی رفتار و تاثیر آن بر تلاش کمک می کند.

13- مدیریت استراتژیک باعث می شود که سازمان ها در ترسیم، شکل گیری و تدوین آینده خود بیش از آن که تحت تأثیر قرار گیرند تأثیرگذار باشند، زیرا به سازمان اجازه می دهد تا در فعالیت ها تأثیر بگذارد (به جای اینکه تحت تأثیر قرار گیرد) تا کنترل خود را بر حوزه ای که در آن قرار دارد گسترش دهد. 2 ( Ð F ) عمل می کند .

سوم – وظایف مدیریت استراتژی

وظایف اصلی مدیریت استراتژیک عبارتند از:

1- تدوین استراتژی مناسب برای مقابله با تهدیدات محیطی و بهره برداری از فرصت های موجود در آن، بنابراین تعریف فعالیتی که سازمان در حال حاضر و در آینده حذف می کند، کار محوری در توسعه جایگزین استراتژیک مناسب خواهد بود.

2- حفظ ارتباط بین سازمان و محیط.

3- توسعه و اجرای رویکردهایی برای انجام یک دستور کار برای تغییر استراتژیک.

4- تدوین، بازنگری و هدایت خط مشی ها برای گسترش و تعریف تصمیمات مدیریت و اجرای آنها.

5- انفجار فناوری برای شناسایی فرصت های خلاقیت 3 ( î F ) .

6- اداره راهبردی با توسعه راه های جدید رقابت و بهره مندی هر چه بیشتر از مزایای فناوری جدید که در کیفیت محصول و هزینه های تولید منعکس می شود، خود را برای رویارویی با رقبا در بازار آماده می کند.

موضوع سوم سازمان های تجاری است

کشورهای جهان امروز در حال رقابت برای به حداکثر رساندن منابع خود از طریق بهره وری مولد و سازمانی از طریق مدیریت سازمان های خود در روش های اداری منطقی هستند. مدیریت عنصر انسانی و منابع موجود به یکی از مهم ترین ویژگی هایی تبدیل شده است که کشورهای توسعه یافته را از سایرین متمایز می کند.

وابستگی کشورها به صلاحیت های اداری و فنی منجر به افزایش و ارتقای سطح زندگی و اجتماعی جمعیت در کشورهای جهان بدون تبعیض می شود. ما به افزایش مستمر تعداد و اندازه سازمان‌های تجاری اشاره می‌کنیم و این سازمان‌ها تنها به یک حوزه تعلق ندارند، بلکه حوزه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، آموزشی، ورزشی و… را پوشش می‌دهند. سازمان‌های دولتی، سازمان‌های خصوصی، سازمان‌های تعاونی، سازمان‌های مشارکتی، سازمان‌های بین‌المللی و سازمان‌هایی با کار خیریه یا  علاقه به سازمان های تجاری افزایش یافته است به طوری که آنها رشد کرده و افزایش یافته و در سطح بالایی قرار گرفته اند.

کارایی و اثربخشی و این بستگی به مدیریت سازمان دارد که موفقیت یا شکست آن سازمان در دستیابی به اهدافش به آن بستگی دارد. بر این اساس، این محور به مفهوم سازمان های تجاری، ابعاد و آینده آنها خواهد پرداخت.

اول – مفهوم سازمان های تجاری:

سازمان های تجاری می توانند مؤسسات موفقی باشند و می توانند کمتر موفق باشند. یا مؤسسات کوچکی مانند یک سوپرمارکت محلی یا تعمیرگاه خودرو یا حتی یک عملیات واحد توسط یک نفر مانند یک خشکشویی در یک مکان کوچک است، همه این مشاغل سازمان هایی هستند که کالا و خدمات ارائه می دهند. سازمان‌های سودجویی هستند که مالکان را تشویق می‌کنند تا پول و زمان خود را به خطر بیندازند و آنها را تشویق کنند تا سازمان‌های تجاری خود را باز کنند و گسترش دهند، و سازمان‌های دیگری مانند دانشگاه‌ها، بیمارستان‌ها و سازمان‌های دولتی وجود دارند که به همین منوال کار می‌کنند. به گونه ای که دنبال سود نیست .

سازمان های تجاری کالاها و خدمات را تولید می کنند، آنها را در اختیار مصرف کنندگان قرار می دهند و هزاران نفر را استخدام می کنند، سپرده های جدید ایجاد می کند و طیف گسترده ای از فرصت ها را برای مشاغل جدید فراهم می کند که به تامین کنندگان خدمات می دهند و سود سازمان باعث افزایش درآمد هزاران نفر و بالا بردن استاندارد زندگی مالکان و سهامداران می شود، زیرا برای تغذیه کار می کند. صنایع و بنگاه های بزرگ با نیازهای تولیدی مورد نیاز خود علاوه بر کمک به حل معضلات اقتصادی از جمله بیکاری با ایجاد فرصت های شغلی می باشد.

قبل از شروع به تعریف یا ارائه مفهومی از یک سازمان تجاری، باید مفهوم سازمان ارائه شود، به این معنی که گروهی متشکل از هزاران نفر برای هماهنگ کردن فعالیت های خود، تعریف مسئولیت های خود و ایجاد روابط غیر رسمی بین این هزاران نفر کار می کنند. که منجر به همکاری آنها در جهت دستیابی به اهداف آینده می شود. در مورد مفهوم سازمان تجاری، به این معناست که یک نهاد مولد یا خدماتی است که به دنبال استفاده از همه منابع به منظور تبدیل آنها به خروجی برای برآوردن نیازهای جامعه یا ارائه خدمات است، زیرا سازمان می تواند به سود برسد.

دوم – ابعاد سازمان های تجاری:

سازمان‌های تجاری دارای ابعاد زیادی هستند که آن‌ها را از سایر سازمان‌ها متمایز می‌کند که عبارتند از:

1- مشروعیت: اهداف سازمان ها نباید مغایر با مقررات، قوانین، اخلاق و اخلاق عمومی باشد.

2- فعالیت سازمان: شخصیت سازمان است که آن را از سایر سازمان های جامعه متمایز می کند و شامل تمام جزئیاتی است که جهت گیری سازمان را روشن می کند.

3- رهبری اداری: هر سازمان دارای گروهی متشکل از هزاران نفر است که به نمایندگی از رهبران سازمان به منظور مدیریت و هدایت سازمان در جهت دستیابی به اهداف خود می باشند.

4- منافع عمومی: یک سازمان موفق مبتنی بر خدمت به منافع عمومی با ارائه خدمات متمایز به جامعه ای است که در آن فعالیت می کند.

5- روابط تعاونی: تعاون از ویژگی های جامعه متمدن است که سازمان ها برای توسعه جامعه بر آن بنا شده اند.

6- ساختار سازمانی: ساختار سازمانی هر سازمان با توجه به نوع کار سازمان و نوع محصول و خدمات تجدید می شود که از طریق آن مسئولیت ها تعیین و شبکه های ارتباطی ترسیم می شود.

7- هدف: هر سازمانی دارای یک هدف سازمانی است که از طریق آن تعیین می شود که یا برای تداوم سود کسب کند یا به حاشیه سود با تمرکز بر ارائه خدمات به جامعه دست یابد و این چیزی است که هر سازمان را از سایر سازمان ها متمایز می کند.

سوم – آینده سازمان های تجاری:

برای سازمان مهم و ضروری است که بداند به کجا می خواهد برود و به چه چیزی می خواهد برسد

، چشم انداز، مأموریت و یک سیستم ارزشی را برای سازمان ایجاد می کند تا به آن توانایی و توانایی مدیریت بدهد.این فرآیند با تیم اجرایی آغاز می شود، جایی که چشم انداز مشترک زمانی ایجاد می شود که فرآیند مدیریت استراتژیک تمرین شود. و از طریق تمام سطوح در سازمان. این امر تمرکز حول اجرای شش استراتژی را تضمین می کند، چگونه؟ زمانی که موقعیت فعلی محقق شود و رهبری بداند که می‌خواهد سازمان را به کجا برساند، شکاف مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد تا مشخص شود که برای تحقق آینده چه کاری باید انجام شود، بر اساس نتیجه تحلیل این شکاف، سپس استراتژی اصلی این است که تدوین شده و اهداف به خوبی تعریف شده اند و سازمان با موفقیت برای اجرای شش استراتژی موفق آماده می شود. این پاراگراف برای اجرای موفقیت آمیز در سازمان و برای ارزیابی عملکرد کار مدیریت ضروری است.

تیم مدیریت اجرایی مسئول ایجاد محیطی است که سازمان را قادر می سازد با موفقیت در جایگاه خود قرار گیرد و اجرای استراتژی بر عهده مدیران سطح میانی، سرپرستان و استفاده کنندگان است. شش مدیریت استراتژیک تضمین می کند که نتایج حاصل از مدیران اجرایی با راهنمایی و کمک مدیریت ارشد به سطح بعدی سازمان منتقل می شوند تا اهداف استراتژیک را به جنبه عملی منتقل کنند که همان اداری، عملیاتی 6 ( î F ) است.

1- توانایی تغییر و یادگیری سریع.

2- استفاده گسترده از فناوری تجارت الکترونیک و شیوه های تجاری تجارت الکترونیک، استفاده از سیستم اطلاعاتی و تکیه بر سیستم تجارت الکترونیک برای اتصال کسب و کارها.

تجارت با تامین کنندگان و مصرف کنندگان، اتصال به اینترنت و همکاری با تامین کنندگان،مصرف کنندگان 7 ( Ï F ) .

3- وجود تلاش در بین افراد در رشته های مختلف کارکردی و در موقعیت های جغرافیایی مختلف که در ایجاد سازمانی کارآمد و توانمند ضروری است.

چهار موضوع: مدیریت استراتژیک و آینده سازمان های تجاری

مدیریت استراتژیک همزمان به حال و آینده می پردازد و ثمره توسعه مفهوم برنامه ریزی استراتژیک است، به این معنی که فرآیندی است برای پیش بینی برای یک دوره طولانی مدت، پیش بینی آنچه رخ خواهد داد. و تخصیص منابع و توانمندی های جاری، اما در بازه زمانی تعیین شده توسط برنامه، و آنچه مدیریت استراتژیک فراهم می کند، شکل گیری بینش و توانایی تفکر، تحلیل استراتژیک و تصمیم گیری استراتژیک در مرحله کاوش در حال و آینده است. ایجاد این آینده یا تأثیرگذاری بر آن حداقل برای اطمینان از شانس بقا، رشد یا گسترش در زمینه تجارت.

در سطح سازمان، مدیریت استراتژیک فرآیند برنامه ریزی کلیه فعالیت های مربوط به تدوین مأموریت سازمان، تعیین اهداف استراتژیک، بسیج منابع لازم و تدوین برنامه استراتژیک در پرتو تجزیه و تحلیل سازمان را بر عهده می گیرد. محیط داخلی و خارجی. در سطح واحدهای تجاری، مدیریت استراتژیک بر اساس تجزیه و تحلیل متغیرهای محیط داخلی واحد و محیط خارجی محلی، تدوین و اجرای برنامه استراتژیک هر واحد تجاری را بر عهده می گیرد و قابلیت های واحد را تعیین می کند. و اهداف راهبردی، برنامه ریزی و سازماندهی کلیه فعالیتهای مرتبط با برنامه راهبردی واحد و اتخاذ تصمیمات لازم جهت اجرا.

در مورد سطح عملکردی، مدیریت استراتژیک توسعه یک برنامه استراتژیک را در سطح هر سطح عملکردی مانند تولید، بازاریابی ، پرسنل و مالی بر عهده می گیرد.

مدیریت استراتژیک نقش برجسته ای در پاسخگویی به برجسته ترین چالش های پیش روی سازمان های تجاری در زمان حاضر دارد که عبارتند از:

1- تغییر سریع و قابل توجهی که در جهان به واسطه پدیده های بسیاری رخ داده است که مهمترین آن پدیده جهانی شدن است که در آن جدایی های جغرافیایی از بین رفته و در محیط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تغییر ایجاد کرده است. افزایش ماهیت وابستگی متقابل اقتصادها، رشد رقابت خارجی در بازارهای داخلی، کمبود منابع طبیعی و این آزادی تجارت، همه اینها باعث جهانی شدن فعالیت های تجاری و تغییر ناشی از توسعه علمی، فناوری و دانش شد. و تغییرات ایجاد شده توسط انقلاب ارتباطات، همگی بار و مسئولیت را بر دوش استراتژی‌سازان قرار می‌دهد تا با این تغییرات همگام شوند تا تجربه بیشتری کسب کنند و در مدیریت تغییرات به شیوه‌ای کارآمد و مؤثر بیاموزند.

2- افزایش شدت رقابت با توجه به پدیده هایی که قبلاً ذکر شد آشکار شده است، جایی که جهانی شدن و انقلاب علم و فناوری محدودیت های رقابت را تا حد زیادی تغییر داده و شدت رقابت در بازارهای محلی و جهانی را تغییر داده است. افزایش یافته و رقبای جدیدی ظهور کرده اند که چالش تدوین و تدوین برنامه های استراتژیک کارآمد و بلندمدت را به استراتژی سازان تحمیل می کند تا به جایگاه سازمان های خود در بازار بپردازند.

3- توسعه فناوري: فناوري عامل مهمي در دستيابي به مزيت رقابتي براي بقا در دنياي كسب و كار است و عدم همگامي با توسعه تكنولوژيكي، سازمان ها را در مقابل تهديد واقعي شكست و ضعف خروجي قرار مي دهد.

4- تبدیل به جامعه دانش: دانش اساس توانایی در فرآیند خلق محصولات جدید یا توسعه و بهبود محصولات موجود است و راه رسیدن به سطح بالایی از کیفیت و نوآوری فنی است.یک عامل حیاتی ایفای نقش می کند. نقش در موفقیت یا شکست سازمان.

5- نوسانات بازار: تظاهرات اقتصادی در بازارهای تجاری رخ می دهد، مانند بی ثباتی نرخ ارز و بی ثباتی قیمت انرژی و مواد اولیه صادراتی کشورهای جهان سوم و تأثیر تغییرات سیاسی بر شرایط بازار مانند جنگ های منطقه ای و … افزایش ناگهانی بحران های بین المللی این چالش و چالش های پیشین مستلزم تغییر در فرآیندهای مدیریت استراتژیک یا ایجاد تعدیل مستمر در برنامه ها و خط مشی های مدیریت و یا توسعه تکنیکی جدید در تدوین استراتژی است که توانایی بیشتری برای بیان نیازها و شرایط سازمان و بیشتر داشته باشد. واقع بینانه در برخورد با منابع و توانمندی های سازمان .

مدیریت استراتژیک به عنوان یک سیستم یکپارچه برای اتخاذ تصمیمات استراتژیک و آینده که منعکس کننده بهترین گزینه ها و گزینه های موجود برای سازمان است، علاوه بر ایجاد درجه بالا، در ایجاد امکان برخورداری سازمان از مزیت رقابتی تایید شده و مستمر نقش دارد. یکپارچگی و هماهنگی

در محیط سازمانی و از مشارکت بین واحدهای تجاری استراتژیک سازمان، علاوه بر مدیریت استراتژیک نقش عمده ای در پیگیری و ارزیابی عملکرد سازمان به عنوان سیستمی متشکل از ساختار تعاملی سیستم های فرعی دارد. مدیریت استراتژیک علاوه بر تجزیه و تحلیل زیرسیستم ها، جو سازمانی و فرهنگ سازمانی و اینکه این حوزه ها و سیستم ها شامل چه عناصری از نقاط قوت و ضعف هستند، موقعیت استراتژیک سازمان را تعیین می کند و عملکرد را در مجموع ارزیابی می کند. نقش هر سیستم در ایجاد ارزش ویژه برای سازمان و پیگیری زنجیره ارزش افزوده که تأثیر مستقیمی در فراهم کردن فرصت‌های بقا، رشد و توسعه در صنعت دارد.

نتیجه گیری و پیشنهادات

نتیجه گیری:

1- مدیریت استراتژیک با ترسیم چشم انداز آینده، تعریف ماموریت و اهداف سازمان، توانایی آن در تفکر، تجزیه و تحلیل استراتژیک، اتخاذ تصمیمات استراتژیک و تدوین برنامه استراتژیک و سپس اجرا، نقش اساسی در آینده سازمان های تجاری ایفا می کند. و ارزیابی آن

2- مدیریت استراتژیک علاوه بر بهبود فروش و بهره وری در دستیابی به سودآوری برای سازمان ها نیز نقش دارد.

3- مدیریت استراتژیک در افزایش کارایی و اثربخشی سازمان ها نقش دارد.

4- مدیریت استراتژیک نیز نقش عمده ای در روند آینده اندیشی دارد.

5- مدیریت استراتژیک نقش اصلی را در ساختن سازمانها و ایجاد تعادل آنها با محیط پیرامون دارد.

توصیه ها:

1- برای رویارویی با مشکلات و رویارویی با تغییرات داخلی و خارجی، تمامی سازمان ها در هر اندازه و سیستم های گوناگونی که هدفشان کسب سود است یا هدف آن ها نیست، باید ایده بکارگیری مدیریت استراتژیک را اتخاذ کنند زیرا این روشی است که تعیین کننده جهت گیری برای فعالیت ها و مقابله با مشکلات و مقابله با تغییرات داخلی و خارجی.

2- مدیریت استراتژیک باید به دنبال بهبود مستمر محصولات، خدمات، روش های تولید و توسعه مستمر فعالیت های بازاریابی، ترویج، توزیع و فروش به عنوان عوامل اساسی در موفقیت یا شکست سازمان باشد.

3- همگام شدن با تغییرات در حال وقوع در محیط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و توسعه فناوری به منظور کسب یادگیری و تجربه بیشتر در مدیریت تغییرات به شیوه ای کارآمد و مؤثر بر اساس آگاهانه بر عهده استراتژی سازان است. و مشارکت گسترده هر فرد در سازمان.

4- مستلزم داشتن توانایی تفکر استراتژیک، دیدن آینده، پیش بینی تغییرات بازار، پاسخ سریع و انعطاف پذیر به نیازهای مصرف کننده و پیش بینی رفتار آنها در آینده است.

5- مدیریت استراتژیک باید تغییرات و اصلاحاتی در برنامه ها و استراتژی های خود ایجاد کند و استراتژی های واقع بینانه تری را جستجو کند که بتواند نیازهای سازمان را بیان کند و مستلزم توانایی تفکر استراتژیک و داشتن چشم انداز روشن در آینده باشد. توانایی پیش بینی آنچه ممکن است در آینده اتفاق بیفتد.

6- سازمان باید برای روبنا و افزایش دانش و تخصص و مهارت هایی که به دستیابی و موفقیت اهداف سازمان کمک می کند، استراتژی تدوین کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *